غزلی زیبا برای امام رضا علیه السلام
گندم ازدست توخورده است وکبوترشده است!
طبق تقدیر قشنگی که مقدر شده است
و خدا خواست چه خوشبخت درختی را که:
گوشهای از حرمت پاشنهی در شده است!!
هیجان در هیجان، بغض که بر شانهی بغض
گونهی حوصلهها از هیجان تر شده است!
ریخت مرمر مرمر اشک بر این فاصلهها
این چنین صحن و رواقت، همه مرمر شده است
حال آن دخترک نیمه فلج یادت هست؟!!
حال او از نفس گرم تو بهتر شده است
سال پیش آن زن نازا که دعا پشت دعا…
خبر آورده برای تو که مادر شده است!
نامههایی که نوشته نشدند و خواندی!
اشکهایی که خود اندازهی دفتر شده است
دل اگر دور تو گردید، ندارد حیرت:
گندم از دست تو خورده ست و کبوتر شده است!
شاعر: عالیه مهرابی
آخرین نظرات