****************
ابولحسن خرقانی میگوید:جواب دو نفر مرا سخت تکان داد
اول؛ مرد فاسدی از کنارم گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد!
او گفت: ای شیخ! خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد شد!
دوم؛ مستی دیدم که افتان و خیزان در جادهاى گل آلود میرفت.
به او گفتم : قدم ثابت بردار تا نلغزی!
گفت : من بلغزم باکی نیست…
بهوش باش تو نلغزی شیخ! که جماعتی از پی تو خواهند لغزید.
هر"پرهیزکاری"گذشتهای دارد و هر “گناه کاری"آینده ای!
آخرین نظرات