فکرهای خنده دار
✍️بد نیست یکى از این آرزوهاى خنده آور را برایتان بگویم و شما هم بخندید. سالهای اولی که برای بچه های کاشان کلاس گذاشتم و شروع به گفتن اصول دین کردم. یکی از بازاری ها در کاشان به من رسید و گفت: «آقاى قرائتى، تو خیلى سیاستمدار هستى.» گفتم: «اتفاقاً من از سیاست چیزى بلد نیستم. این چه سیاستى است؟» گفت: «تو الآن این پسرهاى چهارده، پانزده ساله را جمع کردى و به ایشان اصول عقاید درس مىدهى. این پسرها چهل سال دیگر که تاجر شوند، خمس و سهم امامشان را به تو خواهند داد.» پیش خود گفتم: «واقعاً که خنده آور است، بعضی در چه افکار مالیخولیایی غرقند!»
کتاب خنده و گریه در آثار استاد قرائتی
آخرین نظرات