بزرگترین دشمن انسان،
مقایسۀ خود با دیگران است.
غافل از اینکه هرکس
در مسیری کاملا متفاوت
از دیگری در حال سفر
و یادگیری است.
#رنگ_خوراکی ashpazi ashpazi.20 ashura iranianfood «آرامش ،لذت، خدا» آشپزی آشپزی-20 آشپزی_های_طلبه آشپزی_۲۰ آشپزی۲۰ آموزش_آشپزی_از_پایه اربعین «اربعین،کربلا، جامانده ها» اشپزی اشپزی_۲۰ امام امام_زمان انواع_ارد انواع_خامه «باسم کربلایی» «تحلیل نهضت عاشورای حسینی» جامبو جامبو_شلز حجاب،عفت خامه خامه_قنادی خدا،توکل خدای_من خورش_فسنجان خورشت_فسنجان دسر دلتنگ_کربلا دلتنگی دلنوشته_۲۰ رنگ_قنادی رنگ_های_خوراکی شهدا شیرینی «شیرینی پزی» شیرینی_پزی طلبه_پز قران مسلمان_شیعه مسلمانان وافل پشیمانی،گذشت کاچی کیک_خرمالو گذشت
|
موضوع: "یک قدم تا خـدا" - "2024-05-16 05:25:52"بزرگترین دشمن انسان، مقایسۀ خود با دیگران است. غافل از اینکه هرکس در مسیری کاملا متفاوت از دیگری در حال سفر و یادگیری است. ************************* به نام هدایتگر قـلـبــ❤️ ـها امام صادق عليه السّلام می فرمایند: قال إبليس: خمسة (أشياء) ليس لي فيهن حيلة وسائر الناس في قبضتي … ابليس گفت: پنج نفر هستند که هيچ چاره اي براي آنها ندارم اما ديگر مردمان در مشت من هستند: 1 هر که با نيت درست به خدا پناه برد و در همه کارهايش به او تکيه کند
معاونت فرهنگی ***************************** بربالین دوست بیماری عیادت رفته بودیم پیرمرد شیک وکراوات زده ای هم آنجاحضور داشت چند دقیقه بعداز ورود ما اذان مغرب گفتند آقای پیرکراواتی،باشنیدن اذان ،درب کیف چرم گرانقیمتش را بازکرد و سجاده اش را درآورد و زودتر از سایرین مشغول خواندن نمازشد! برای من جالب بود که یک پیرمرد شیک وصورت تراشیده کراواتی اینطور مقید به نماز اول وقت باشد بعد از اینکه همه نمازشان را خواندند من از او دلیل نماز خواندن اول وقتش را پرسیدم؟ و او هم قضیه نماز و مرحوم شیخ و رضاشاه را برایم تعریف کرد. درجوانی مدتی ازطرف سردار سپه(رضاشاه) مسئول اجرای طرح تونل کندوان درجاده چالوس بودم ازطرفی پسرم مبتلا به سرطان خون شده بود و دکترهای فرنگ هم جوابش کرده بودند و خلاصه هر لحظه منتظر مرگ بچه ام بودم! رسیدیم مشهد و بچه را بغل کردم و رفتیم وارد صحن حرم که شدیم خانمم خیلی آه و ناله وگریه میکرد. گفت برویم داخل که من امتناع کردم گفتم همینجا خوبه بچه را گرفت وگریه کنان داخل وارد شد. پیرمردی توجه ام را به خودش جلب کرد که روی زمین نشسته بود و سفره کوچکی که مقداری انجیر و نبات خرد شده درآن دیده میشد مقابلش پهن بود و مردم صف ایستاده بودند و هر کسی مشکلش را به پیرمرد میگفت و او چند انجیر یا مقداری نبات درون دستش میگذاشت و طرف خوشحال و خندان تشکر میکرد و میرفت! به خودم گفتم ما عجب مردم احمق و ساده ای داریم این پیرمرد چطور همه را دل خوش كرده آنهم با انجیر و تکه ای نبات! متعجب شدم که او قضیه مرا از کجا میدانست!؟ كمی فکر کردم دیدم اگر راست بگوید ارزشش را دارد. خلاصه گفتم: باشه قبوله و با اینکه تا آنزمان نماز نخوانده بودم واصلا قبول نداشتم گفتم:باشه! همینکه گفتم قبوله آقا، دیدم سر و صدای مردم بلند شد و در ازدحام جمعیت یکدفعه دیدم پسرم از لابلای جمعیت بیرون دوید و مردم هم بدنبالش چون شفاء گرفته و خوب شده بود! من هم از آن موقع طبق قول و قرارم با مرحوم اما روزی محل اجرای تونل کندوان مشغول کار بودیم که گفتند سردار سپه جهت بازدید در راهه و ترس و اضطراب عجیبی همه جا را گرفت چرا که شوخی نبود رضاشاه خیلی جدی و قاطع برخورد میکرد! درحال تماشای حرکت کاروان شاه بودیم که اذان ظهر شد، مردد بودم بروم نمازم را بخوانم یا صبرکنم بعداز بازدید شاه نمازم را بخوانم ، چون به خودم قول داده بودم و به آن پایبند بودم اول وضو گرفتم و ایستادم به نماز. رکعت سوم نمازم سایه رضاشاه را کنارم دیدم و خیلی ترسیده بودم! اگرعصبانی میشد یا عمل منو توهین تلقی میکرد کارم تمام بود بعدها متوجه شدم،آن شخص زیرآب منو زده بود و رضاشاه آمده بود همانجا کارم را یکسره کند اما نمازخواندن من، نظرش راعوض کرده بود و جانم را خریده بود! ازآن تاریخ دیگر هر جا که باشم اول وقت نمازم را میخوانم و به روح مرحوم “حسنعلی نخودکی” فاتحه و درود میفرستم
مدیریت ****************************** ✳️ در شهری سه برادر بودند که یکی از آن ها مؤذن مسجد بود و در بالای مناره مسجد، اذان می گفت. این برادر پس از چند سال فوت کرد و برادر دوم مؤذن شد و بر بالای مناره مسجد اذان می گفت. پس از آن مردم نزد برادر سوم رفتند و از او خواستند او هم چون دو برادرش به اذان گوئی بپردازد. اما وی از پذیرفتن اجتناب کرد. وقتی با اصرار زیاد مردم روبرو شد به آنان گفت: «من اذان گفتن را بد نمی دانم ولی اگر صد برابر پولی را که پیشنهاد می کنید به من بدهید باز هم نخواهم پذیرفت، 〽️ وقتی لحظات آخر عمر برادر بزرگترم رسید خواستم بر بالینش سوره “یس” تلاوت کنم که با اعتراض و فریاد و نهیب او مواجه شدم. او می گفت: قرآن چیست؟ چرا برایم قرآن می خوانی؟ ♨️برادر دوم هم به این صورت در هنگام مرگش به من اعتراض کرد. از خداوند کمک خواستم که علت این امر را برایم روشن گرداند زیرا آنان مؤذن بودند و این کار از آنان انتظار نمی رفت.
مدیریت ****************************** در یک دهکده ی کوچک معلم مدرسه از دانش آموزان خواست تا تصویری از چیزیکه برایشان بسیار با ارزش است را بکشند. ویکتور هوگومیگوید:
سرکارخانم ربابه عابدینی - کلاس محدثه ********************************
سرکارخانم رخساره زارع - کلاس زکیه 2 ******************************************* به “زبیر"میگفتن سیف الاسلام،منااهل البیت،فقط زبیر بودکه تو تشییع جنازه ی حضرت زهرا"س"شرکت داشت،باشمشیرش چه گره هایی را تو راه اسلام بازکرد؟ ♦️به"ابن ملجم"میگفتن شیعه ی امیرالمومنین، خودش به امیرالمومنین گفت حب وعشق توست که تو خون ورگ من هست… ♦️"شمر"جانبازجنگ صفین بودکه داشت به درجه ی رفیع شهادت میرسید؛میدونی که ♦️میدونستیدکه “عمرسعد"روز عاشورا نماز صبحش راکه تموم کرد"قربت الی الله"گفت و اولین تیرروبه سوی خیمه ی"سیدالشهدا"نشونه زد؟ ♦️میدونستیدکه همه ی اونایی که اومدن کربلا مسلمون بودن واهل نماز وروزه؟ ♦️"زهیر بن قین"عثمانی مسلک بود واومدبرای یاری ابی عبدالله! ♦️"شمربن ذی الجوشن"هم نماز شبش ترک نمیشد ولی اومدبرای کشتن ابی عبدالله… بصیرت نداشته باشیم…
سرکارخانم رخساره زارع - کلاس زکیه 2 **************************** ✳️مردم مى خواهند بدانند كه ارواح مؤمنان و كفار بعد از آن كه از بدنشان خارج شدند كجا مى روند و چه مى كنند. آیا جاى مخصوص دارند؟ در روایاتى وارد شده است: ارواح مؤمنان در (وادى السلام) نجف جمع مى شوند. ♦️احمد بن عمر مى گوید: خدمت امام صادق علیه السلام عرض كردم: برادر من در بغداد است، مى ترسم در آنجا بمیرد. عرض كردم: ((وادى السلام)) چیست و در كجا واقع شده است؟ فرمود: در پشت كوفه. نیز از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: روح مؤمن را پس از مرگ به سوى (نهر كوثر) از نواحى ((وادى السلام)) مى برند. مؤمن در باغهاى اطراف آن، گردش مى كند و از شرابهاى آن مى آشامد… ♻️حالا كه معلوم شد ارواح پیامبران و ائمه معصوم علیهم السلام و مؤمنان نیك كردار در ((وادى السلام)) نجف قرار دارند، یك سئوال پیش مى آید و آن این كه: ⁉️ پس چرا به زیارت قبور مؤمنان رویم و كنار قبر آنان رفتن چه خصوصیتى دارد ؟ پاسخ: ارواح با اجساد خود ارتباط خاصى دارند. وقتى انسانى به زیارت اهل قبور مى رود و بر سر قبر مؤمن حاضر مى شود، روح آن مؤمن از ((وادى السلام)) فورا به سوى قبرش پرواز مى كند و از دیدار كننده خشنود مى گردد و با او انس مى گیرد و تا وقتى كه بر سر قبر او است شاد و خوشحال مى شود.
سرکارخانم فاطمه جلالی - کلاس زکیه 1 |
آخرین نظرات