آخر_بهشت_چی_میشه؟
وقتی انسان وارد بهشت شد و چندین سال در آنجا زندگی کرد، آخرش چه میشود؟ آیا انسان از زندگی جاودانه در بهشت خسته نمیشود؟
این سوال از اینجا نشأت گرفته که ما در دنیا عادت کرده ایم که حرکت کنیم و جلو برویم. بچه بزرگ میشود، بعد نوجوان میشود، بعد جوان…بعد میانسال…و بعد پیر میشود. دنیا طبعش این طور است. حرکت از ذاتیات دنیاست. ذهن ما به این “حرکت” عادت کرده و فکر میکنیم همه جا باید حرکت باشد. مثل مسافری که در مسیر راه مرتب در حال عوض کردن منزل است و به هر منزلی که میرسد میپرسد منزل بعدی کجاست.
چون ذهن ما عادت کرده به «در راه بودن»، فکر میکنیم هرجا رسیدیم باید این سوال را بپرسیم. در حالی که بهشت مقصد و غایت است. منزلی است که به خاطر آن منزل، همه ی حرکتها بود. آنجا دیگر انسان ثابت میشود، البته نه اینکه راکد باشد.
این ثبات انسان را خسته نمیکند. با توجه به اینکه بهشت حد ندارد خستگی هم در آن راه ندارد. در آیات مختلف داریم: «لهم فیها ما یشاؤون»، « لهم فیها ما یتخیرون» و «لهم فیها مایدعون» آنجا دیگر خستگی معنا ندارد.
در دنیا هم همیشه اینطور نیست که از کارهای تکراری خسته شویم. انسان یک عمر آب نوشیده، اگر الان در حین تشنگی لیوان آبی ببیند آیا اظهار خستگی از نوشیدن آب میکند یا اینکه آن را بسیار گوارا و لذت بخش میبیند؟ یا یک عمر هوای تازه تنفس کرده، آیا از اینکار اظهار خستگی میکند؟ خیر اینطور نیست. پس یکنواختی هم ندارد.
بیانات استاد محمدی شاهرودی
آخرین نظرات