********************
در زمان حضرت موسی پادشاه ستمگری بود كه وی به شفاعت بنده صالح، حاجت مؤمنی را به جا آورد! از قضا پادشاه و مؤمن هر دو در يك روز از دنيا رفتند! مردم جمع شدند و پادشاه را با احترام دفن نمودند و سه روز مغازه ها را بستند و عزادار شدند.
اما جنازه مؤمن در خانه اش ماند و حيوانی بر او مسلط گشت و گوشت صورت وی را خورد! پس از سه روز حضرت موسی از قضيه با خبر شد.
موسی در ضمن مناجات با خداوند، اظهار نمود: بارالها! آن دشمن تو بود كه با همه عزت و احترام فراوان دفن شد، و اين هم دوست توست كه جنازه اش در خانه ماند و حيوانی صورتش را خورد! سبب چيست؟
وحی آمد كه ای موسی! دوستم از آن ظالم حاجتی خواست، او هم بجا آورد، من پاداش كار نيك او را در همين جهان دادم.
اما مؤمن چون از ستمگر كه دشمن من بود، حاجت خواست، من هم كيفر او را در اين جهان دادم، حال، هر دو نتيجه كارهای خودشان را ديدند.
بحار ج 75، ص 373
آخرین نظرات