*************************
صبح که با ماشین از درب خانه خارج می شوم سلامی گرم میکند
و من هم از ماشین پیاده می شوم و دستی محترمانه به او می دهم ،
حال و احوال را می پرسد و مشغول کارش می شود….
همسایه طبقه زیرین ما نیز دکتر جراح است ،
گاهی اوقات که درون آسانسور می بینمش سلامی میکنم
و او فقط سرش را تکان می دهد و درب آسانسور باز نشده برای بیرون رفتن خیز می کند
به شخصه
اگر روزی برای زنده ماندن نیازمند این دکتر شوم ، جارو زدن سنگ قبرم به دست آن رفتگر ، بشدت لذت بخش تر از طبابت آن دکتر برای ادامه حیاتم است.
“تحصیلات مطلقا هیچ ربطی به شعور افراد ندارد.
رخساره زارع –کلاس زکیه2
آخرین نظرات