*******
سقا صدایش مےڪردند. بہ مادر گفتہ بود: مےخوام اونجاسقاباشم. همیشہ قبل از خودش بہ رزمندهها تعارف مےڪرد. سر سفرهے ناهار و شام هم دنبال پارچهاے آب مےدوید و وقتوبےوقت بہ آنها آب تعارف مےڪرد.
مےگفت: آب نطلبیده مراد است! حتے آب قمقمہاش را هم مےبخشید.
تشنہ شهیدشد؛ همانطورڪہ آرزو داشت مانندسقاے تشنہ لب دشت ڪربلا.
شهید زڪریا صفرخانے
*******
آخرین نظرات