زلــــــزله ای شد
بدون اطلاع قبلی…
همه ترسیدند و ریختند و رفتند!
خبرها پیچید…
بعضی ها هنرمندانه پیاز داغش را
زیاد کردند و ترساندند که همچنین شده
و همچنان می شود….
و بعد…..
شروع احتمالات
امشب زلزله ای به قدرت …
ریشتر می آید و….
ولی هیچ نهاد رسمی ای تایید نکرد.
امّا چون احتمال خطرناک و ترسناک بود
اکثریت بار بستند.
گروهی پارک ها و باغ ها و حتی سفر.
و در کل شب را براحتی نخوابیدند و یک چشم باز و یک چشم بسته شب را سپری کردند، که مبادا زیر آوار بمانند و …
و در این بین سوالی بزرگ در ذهن
شکل گرفت که چه جالب!!!
یک احتمال ضعیف و حتی بی سند را چه تحویلی گرفتیم و چه برنامه ای برایش چیدیم…
پس چرا برای یک حقیقت محض که هم سند دارد و هم راویان قوی هیچ نکردیم و نمی کنیم؟؟
آری؛ حقیقتی به نام قیامت و زلزله ای عظیم [(1) و (2)] که بلا شک خواهد آمد و طومار زندگی آدمیان را در هم خواهد پیچید و همگان در برابر ذات اقدس حضرتش خواهند ایستاد و به یکایک کارهای کرده و نکرده خویش می باید پاسخ دهند!
و ای وای، که اگر به اندازه حداقل همین احتمالات ضعیف برای آن حقیقت مطلق ارزشی قائل می شدیم.
امروزمان گلستانی بود از سلامتی
روح و روان و آسایش جسم و جان
و دست هایمان از رشوه و ربا و دزدی کوتاه، بدن هایمان از بی حیایی و بی عفافی دور، زبانهایمان از تهمت و دورغ مبرّا ، نگاه هایمان از بی شرمی و خشم رها و وجودمان از بدی و نفاق و زشتی خالی و سبکبال می شدیم و آرام.
آری حیف؛ حیف که هم با خودمان
رو راست نیستیم و هم با خدایمان.
و در این بین چقدر مظلوم است خدای مهربانمان و چقدر مظلومند راویان و حاملان وحی.
آخرین نظرات