***************
دلنوشته ای از یک دخترنیمه چادری
آقاجان
یاصاحب الزمان
سلام
قربانت بروم
غرض از مزاحمت میخواهم چند خطی درد دل کنم؟
این هفته هم گذشت و شما تشریف نیاوردید؟
علتش معلوم است
آماده_نبودن شیعیانتان از جمله ما_چادری_ها؟
جای تعجب ندارد نیایید،وقتی که بعضی از ماها،از فرهنگ حجاب،فقط یک چادر سیاه پوشیدن را میفهمیم
ولی نه رفتارمان باحجاب است
نه گفتارمان
تازه همان چادر را هم حسابی بالا میبریم؟ تا موهایمان زیر چادر نماند،آخر حیف است کسی نبیندشان
حتی برای اینکه به قول خودمان ثابت کنیم امروزی هستیم،آرایش ملایمی هم میکنیم؟
ما را ببخشید آقا،میدانم از ما خسته شده اید؟
حلالمان کنید؟
جدای از این:حالا شاید بعضی از ماها متوجه نباشیم داریم اشتباه میکنیم (که متوجه هستیم) و ناخواسته جلویتان را گرفته باشیم
ولی بقیه مان که میدانند و
سکوت میکنند چه؟ قطعا آنها هم در نیامدن شما مقصرند،مثل ما
آقا جان
دلم برایتان میسوزد؟
هم از دشمنان ضربه میخورید؟
هم از دوستان
اما من ناامیدتان نمیکنم؟
از همین امشب شروع میکنم؟
به خدا قسم
حاضرم دیگر به امروزی بودن معروف نباشم؟
حاضرم مسخره ام کنند و طعنه بزنند
اصلا حاضرم به من بگویند:امل
ولی شما غصه نخورید؟
آخرین نظرات