حکایتیبسیارزیباوخواندنی
شخصی برای دزدی از دیوار خانه ای بالا رفت و خواست از پنجره وارد شود که پنجره کنده شد و دزد به زمین افتاد و پایش شکست. شکایت نزد حاکم برد. حاکم صاحبخانه را خواست و گفت چرا پنجره سست بود؟. مرد گفت نجار پنجره را سست ساخته است من بیگناهم.
حاکم نجار را خواست و عتاب کرد. نجار گفت من پنجره را محکم ساختم، بنّا آن را خوب نصب نکرده. حاکم بنّا را خواست و علت جویا شد. بنّا گفت مصالح فروش مصالح نامناسب فروخته است. حاکم مصالح فروش را خواست کرد. او که نتوانست دیگری را مقصر نشان دهد، محکوم شد و حاکم فرمود دارش بزنند.
وقتی مصالح فروش را پای چوبه دار بردند ، چون قدش کوتاه بود به طناب دار نمی رسید. موضوع را به حاکم گفتند،
حاکم گفت: یک نفر که قدش بلند است پیدا کنید و اعدامش کنید تا موضوع ختم به خیر شود و صدای کسی در نیاید…?
آخرین نظرات