************************
یک سال تمام مزارع را ملخ خورد و برای اینکه نکنه با دیدن صحنه از مقدرات الهی مکدر شوم ، حتی به سر مزرعه ام هم نرفتم . یک از پیرمردهای ده به من گفت : وقتی هم که کارها خراب شده، باز هم فکرش را نکن و بگیر بخواب. دیدم راست می گوید و با مزاج من هم سازگار است. وقتی هم که خراب شده، ظاهرش خراب شده، باطنش درست است. این ملخ هایی که خورده اند، جنود الهی و لشکریان خدا بوده اند. به امر الهی مزارع را خورده اند. خدا هم آنچه اراده کرده جز خیر نیست؛ منتهی صورت ظاهرش با خواسته ها و تشخیص های ما تعارض دارد، خیر نمی دانیم. وقتی صورت ظاهر کارها خراب شد باز هم فکرش را نکن و برو بگیر بخواب. اگر فکرش را بکنی، غصّه بخوری، تقلاّ کنی تو که زورت نمی رسد، ملخ ها آمدند خوردند و تمام شد.
هر وقت کسی شما را اذیت کرد و یا از کسی ناراحت شدید، نمیخواهد به کسی بگویید بلکه استغفار کنید، هم برای خودتان هم برای کسی که شما را اذیت کرده است. بگو بیچاره کار بدی کرده است اگر فهم داشت نمیکرد. وقتی استغفار میکنی خداوند دوست دارد و خیلی تلافی میکند. اگر قلبت حاضر نیست استغفار کند با زبان استغفار کن آن وقت یکدفعه دلت نرم میشود. اگر دو سه مرتبه این کار را کردی دیگر غم نمیتواند شما را بگیرد
چی چی حالا می خواهی غصّه بخوری؟ اگر اعتماد و حسن ظن به مقدّرات الهی را نداری، لااقل بفهم که غصّه خوردن فایده ندارد. رفیق من که افتاد مُرد، هزاری هم من بالای جنازه اش گریبان چاک دهم، زنده نمی شود. ثروت من آتش گرفت و سوخت، آنقدر معرفت ندارم که بگویم: خدا این کار را کرد و خیر من در این بود. چه خوب شد که ثروت من سوخت و از بین رفت. هنوز به این معرفت نرسیده ام، اقلّش این است که بفهمم اگر بنشینم و زانوی غم بغل بگیرم و غصّه بخورم، چیزی حل نمی شود. ثروت سوخته ی من دوباره درست نمی شود. بی خودی چرا غصّه بخورم؟ برو بگیر بخواب.
✍️از مبحث تسلیمِ شرح کتاب مصباح الهدی
رخساره زارع –کلاس زکیه2
آخرین نظرات