شهید دکتر چمران میگفت:
توی کوچه پیرمردی دیدم که روی زمین سرد خوابیده بود …سن و سالم کم بود و چیزی نداشتم تا کمکش کنم؛ اون شب رخت و خواب آزارم می داد! و خوابم نمیبرد از فکر پیر مرد …رخت و خوابم را جمع کردم و روی زمین سرد خوابیدم می خواستم توی رنج پیرمرد شریک باشم اون شب سرما توی بدنم نفوذ کرد و مریض شدم …
اما روحم شفا پیدا کرد
چه مریضی لذت بخشی ..
آخرین نظرات