***************
فرزند #استاد_فاطمی_نیا :
روزی با پدر ميخواستيم برويم به یک مجلس مهم ؛ وقتی آمدند بيرون خانه ، ديدم بدون عبا هستند…
گفتم عبايتان کجاست؟
☘گفتند مادرتان خوابيده و عبا را رويشان کشیده ام ؛
به ايشان گفتم بدون عبا رفتن آبروريزی است …
ايشان گفتند :
اگر آبروی من در گروی اين عباست،
و اين عبا هم به بهای از خواب پريدن مادرتان است ؛
نه آن عبا را می خواهم، نه آن آبرو را …
در خانه ای که آدمها یکدیگر را دوست ندارند،
بچه ها نمی توانند بزرگ شوند …
شایـد قد بکشند ؛
اما بال و پــر نخواهند گرفت …
آخرین نظرات