*************************
شاید این عبارت و نوع مناجات “آقاحجت” با ناموس رواق العظمه حضرت زینب(س) سبب تعجب هماتاقیهایش هم شده ولی “آقا حجت” در فضای دیگری سیر میکند و نغمههای مستانه خود را زمزمه میکند، شاید هم در آن زمان 15 سال نوکری خود را مرور میکند، از آن روزهایی که با سه نفر هیئتی را تأسیس کردند تا آن روزی که هیئتش در مراسمات به سه هزار نفر شاید هم بیشتر هم میرسید.
ساعتها بهسرعت در حال سپری شدن است، “آقا حجت” آخرین تماس صوتی را هم با اهل خانه برقرار میکند، شاید بغضی که در هنگام بردن اسم پسر دوم از “آقاحجت” مشاهده میشود حکایت از این دارد که آخرین بار است که اسم مجتبی بر دهانش جاری میشود.
نزدیک غروب است، “آقاحجت” و دوستانش که دو روز دیگر قرار است به مناطق عملیاتی بروند متوجه یک عملیات انتحاری نزدیک حرم حضرت زینب میشوند، “آقا حجت” بهسرعت به کمک مجروحان میرود ولی دقایقی بعد عامل انتحاری دوم و سوم منفجر و “آقاحجت” را به آرزوی دیرینهاش میرساند.
“شهید حجت” از ناحیه پهلو، صورت و بازو مجروح میشود، مقدار ترکشها در ناحیه پهلو بهقدری مشاهده میشود که یکی از همرزمانش میگوید اگر نبود این ترکشها به 30 تا 40 نفر اصابت میکرد، او بهسوی شهادت شتافت تا بسیاری را به زندگی امیدوار کند.
#مداح_شهیدحجت_اسدے
#شهداوحضرت_زهرا(س)
#شادی_روحش_صلوات
رخساره زارع —- کلاس زکیه2
آخرین نظرات