*************
وضو ، به منزله ی اجازه ی ورود به حضور پروردگار است.
وضو به نور تشبیه شده است و خوابیدن با وضو همچون احیا و شب زنده داری به حساب آمده است
موضوع: "یک قدم تا خـدا" - "2024-04-29 19:07:38"
****************
باور نميكنم خدا به كسي بگويد: نه…!
خدا فقط سه پاسخ دارد:
١- چشم….
٢- یه کم صبر کن….
٣- پيشنهاد بهتري برايت دارم….
همیشه در فشار زندگی اندوهگین مشو,
شاید خداست که در آغوشش می فشاردت!
برای تمام رنجهایی که میبری صبر کن,
صبر اوج احترام به حکمت خداست…
*******************
مرد فقیری از خدا سوال کرد:
چرا من اینقدر فقیر هستم؟!
خدا پاسخ داد:
چون یاد نگرفته ای که بخشش کنی!
مرد گفت:
من چیزی ندارم که ببخشم؟
خدا پاسخ داد:
دارایی هایت کم نیست!
یک صورت، که میتوانی لبخند برآن داشته باشی!
یک دهان، که میتوانی با آن از دیگران تمجید کنی و حرف خوب بزنی!
یک قلب، که میتوانی به روی دیگران بگشایی
و چشمانی که میتوانی با آنها به دیگران با نیت خوب نگاه کنی!
ما فقیر نیستیم! فقط باید به داراییهایمان بیشتر توجه کنیم …
****************
بنده خدا:
کسی که به نام خداوند بخشنده و مهربان زندگی می کند مبنای زندگی اش مهر و بخشندگی الهی است. برای او مبناهای دیگر زندگی مثل منطق، احساسات، تمایلات و عادات تنها در تحت این مبنای اصلی است که معنا دارند.
چنین کسی در تمام زندگی اش بر “بسم الله الرحمن الرحیم” تاکید دارد. این محور زندگی اوست و تمام زندگی اش بر مدار آن می چرخد. همه لحظات زندگی اش، تلاش ها و تصمیمات و کنش ها و واکنش های درونی و بیرونی او در تایید این مبنا هستند و هیچکدام آن را رد یا تضعیف نمی کند.
*************
يک مرتبه وارد نماز نشويم . با مقدمه و با مؤخره . از هنگام وضو شروع به توجه بکنيد . بعضي ها وقتي وضو مي گيرند با ديگران حرف مي زنند. اولا موقع وضو دعاهايي وارد شده است اگر آن دعاها را حفظ نيستيد صلوات بفرست . يعني موقع وضو با غفلت نباشي. ائمه ما از هنگام وضو حالشان عوض ميشد . امام حسن مجتبي (ع) از هنگام وضو منقلب مي شد . اين ها مهيا شدن براي گفتگو با خداست . به ما اذان و اقامه سفارش شده است . روايت است که کسي که اذان و اقامه مي گويد ، دو صف فرشته پشت سر او صف مي بندند که خيلي از بزرگان آنها را مي ديدند . هواپيما وقتي ميخواهد اوج بگيرد که يک مرتبه اوج نمي گيرد ابتدا مقداري روي زمين مي رود و آماده ميشود و بعد اوج ميگيرد . شما قبل از نماز که مي خواهيد اوج بگيريد و پرواز بکنيد يک مقدار قبل بايد آمادگي هايي درست بکنيد .
بعد از نماز هم يک مرتبه نماز را ترک نکنيد . بعد از نماز احترام نماز اقتضا مي کند که دعايي بکنيم ، تعقيباتي بخوانيم مخصوصا تسبيحات اربعه و روايت داريم که شما بعد از نماز يک دعاي مستجاب داريد . حيف نيست که اين دعاي مستجاب را نکنيد و برويد . از امام صادق (ع) نقل است که قبل از ورود به نماز يک توسلي به يکي از ائمه بکنيم . يک لحظه امام حسين (ع) را در نظر بگير ، طول نميکشد . يا ابا عبدالله شما نماز را بپا داشتي ، کاري کن که من هم بتوانم نمازم را خوب بخوانم .
يکي ديگر اينکه در نماز هر جمله اي را که مي خواهيم بخوانيم معني اش را به ذهن بياوريم . از آيت الله بهجت به تواتر رسيده است که هر جا در نماز حواستان پرت شد اشکالي ندارد اين به درد شيطان نمي خورد ، عمدي بيرون نرويد ، سهوي بيرون رفتن از نماز به درد شيطان نمي رخورد . آنجايي که حواستان هست و مي فهميد که داريد بيرون مي رويد ، برگرديد . اگر سهواً حواستان مي رود اشکالي ندارد . شيطان مي خواهد که کسي عمداً دنبالش راه بيفتد ، راه افتادن سهويي به دردش نمي خورد
****************
از عالمی پرسیدند…
بالاترین وزنه چند کیلو است ؟!
که یه نفر بزنه و بهش بگن پهلوان؟…
عالم در جواب گفتند: بالاترین
وزنه یه پتوی نیم یا 1کیلویی است که یه نفر بتواند هنگام نماز صبح از روی خود بلند کند.
هرکس بتونه اون وزنه رو بلند کنه باید بهش گفت پهلوان!
رسول الله فرموده اند تَرک کردن
←نماز صبح : نور صورت
←نماز ظهر : بركت رزق
←نماز عصر : طاقت بدن
←نماز مغرب : فايده فرزند
←و نماز عشاء : آرامش خواب را از بين میبرد.
**************
دانه کوچک بود و کسی او را نمی دید. سال های سال گذشته بود و او هنوز همان دانه ی کوچک بود.
دانه دلش می خواست به چشم بیاید اما نمی دانست چگونه. گاهی سوار باد می شد و از جلوی چشم ها می گذشت. گاهی خودش را روی زمینه ی روشن برگ ها می انداخت و گاهی فریاد می زد و می گفت: من هستم، من این جا هستم. تماشایم کنید. اما هیچ کس جز پرنده هایی که قصد خوردنش را داشتند یا حشره هایی که به چشم آذوقه ی زمستان به او نگاه می کردند، کسی به او توجه نمی کرد.
دانه خسته بود از این زندگی ، از این همه گم بودن و کوچکی خسته بود . یک روز رو به خدا کرد و گفت: نه، این رسمش نیست. من به چشم هیچکس نمی آیم. کاشکی کمی بزرگتر، کمی بزرگتر مرا می آفریدی.
خدا گفت:اما عزیز کوچکم! تو بزرگی، بزرگتر از آن چه فکر می کنی. حیف که هیچ وقت به خودت فرصت بزرگ شدن ندادی. رشد ماجرایی است که تو از خودت دریغ کرده ای. راستی یادت باشد تا وقتی که می خواهی به چشم بیایی، دیده نمی شوی. خودت را از چشم ها پنهان کن تا دیده شوی.
دانه ی کوچک معنی حرف های خدا را خوب نفهمید اما رفت زیر خاک و خودش را پنهان کرد. رفت تا به حرف های خدا بیشتر فکر کند. سالهای بعد دانه ی کوچک، سپیداری بلند و باشکوه بود که هیچکس نمی توانست ندیده اش بگیرد؛ سپیداری که به چشم همه می آمد
**************
یکی از زهاد را بیماری عارض شد. شخصی به عیادت او رفت و او را شادمان دید و زبانش را به شکر و ثنا متذکر یافت.
گفت: می خواهی که خدای تعالی تو را شفا دهد؟ گفت: نه.
گفت: می خواهی به وضع بیماری بمانی؟
گفت: نه.
گفت: پس چه می خواهی؟
گفت: آن را می خواهم که خدا می خواهد.
آخرین نظرات