موضوع: "شهدا" - "2024-05-03 18:30:07"
******************************
شهید رحیم غروبی
✸⇠ملت عزیز و رزمنده ایران! دست از حمایت امام و روحانیت مبارز برندارید كه این كار مصیبتی عظیم را به دنبال خواهد داشت به سر ما همان می اید كه پنجاه سال بود كه می كشیدیم.
✸⇠وابسته به هیچ یك از گروههای سیاسی به اصطلاح خلقی اعم از مجاهدین خلق و چریك ها نباشید كه اینها در خط آمریكا هستندلیبرالیسم یا به قول امام، ملی گراها بزرگترین خطر در مقابل خط امام هستند كه باید همه قاطعانه در مقابل آنها بایستید.
سرکارخانم رخساره - کلاس زکیه 2
******************************
شهید رحیم غروبی
✸⇠ملت عزیز و رزمنده ایران! دست از حمایت امام و روحانیت مبارز برندارید كه این كار مصیبتی عظیم را به دنبال خواهد داشت به سر ما همان می اید كه پنجاه سال بود كه می كشیدیم.
✸⇠وابسته به هیچ یك از گروههای سیاسی به اصطلاح خلقی اعم از مجاهدین خلق و چریك ها نباشید كه اینها در خط آمریكا هستندلیبرالیسم یا به قول امام، ملی گراها بزرگترین خطر در مقابل خط امام هستند كه باید همه قاطعانه در مقابل آنها بایستید.
سرکارخانم رخساره - کلاس زکیه 2
در عالم ڪسی ثروتمندتر ازشهیدنیست
آری شهید است
ڪه به منبع عظیم وجود متصل است
و چه ثروتی بالاتر از خداوند
معاونت آموزش
**************************
بہ ذڪر روی سربندشهیدان
سلام ما بہ گمنامانِ لشڪر
بہ تسبیحات یازهراے معبر
همانهایے ڪہ عمرے نذر ڪردند
اگر رفتند دیگر برنگردند
سرکارخانم رخساره زارع - کلاس زکیه 2
******************************
◎❁حاجحمیدخیلی اهل کمک به دیگران بودیکبار ازسپاه به خانه آمد و گفت لطفاً سند خانه رابده، گفتم: چیزی شده؟گفت یک بنده خدایی مشکل داردوبرای دریافت وام خانه، سند میخواهدبایدسندرابه نام او بزنیم تا بانک به اووام بدهدسندرا بردندمحضروخانهمان را به نام آن جوان زد،بعدها آن جوان وامش را گرفت و صاحبخانه شد، سند را دوباره به نام حاج حمید زدفقط همین یکبار که نبود! یکبار دیگر نیز وقتی یکی از نیروهایش به سند خانه ،برای وام احتیاج پیدا میکند حاجحمید سندخانه را در اختیار او قرار میدهد.
❊⇠«معتقدبودجوانان به اعتماد بزرگترهایشان احتیاج دارند و خودش نمونه بارز این حرف بود.» اعتماد میکرد و اعتماد دیگران را جذب!
حاجحمید با همه فرق داشت، جور خاصی بود؛ نه معصوم بود و نه امام. حاجحمید انسان بودیک انسان کامل.
شهیدحاج حمیدتقوی
سرکارخانم رخساره زارع - کلاس زکیه 2
**************************************
بوے_خـــوش
از بسیجی های اعزامی از تهران بود. از آنان که دائم مشغول مراقبه و… بود.
اتفاق عجیبی می افتاد. در داخل سنگر هر زمان علی حیدری وارد میشد، بوی خوش همه جا را میگرفت
او هیچ عطری نداشت. مطمئن بودیم. وقتی علتش را سوال میکردیم جوابی نمیداد تا اینکه یکبار گفت:
من هرزمان بوی عطر بخواهم از عمق جان سه بار میگویم یاحسین…بعد متوجه میشوم که همه اطرافم معطر میشود.
شهید علی حیدری
سرکارخانم رخساره زارع - کلاس زکیه 2
آخرین نظرات