گویند فقیری به نزد هندوانه فروشی رفت وگفت هندوانهای برای رضای خدا به من بده فقیرم وچیزی ندارم.
هندوانه فروش درمیان هندوانه ها گشتی زد وهندوانهٔ خراب و بدرد نخوری را به فقیر داد.فقیر نگاهی به هندوانه کرد و دید که به درد خوردن نمیخورد، مقدار پولی که به همراه داشت به هندوانه فروش داد * گفت به اندازه پولم به من هندوانه ای بده.
هندوانه فروش هندوانه خیلی خوبی را وزن کرد و به مرد فقیر داد،فقیر هر دو هندوانه را رو به آسمان کرد و گفت خداوندا بندگانت را ببین…
این هندوانه خراب را بخاطر تو داده و این هندوانه خوب را بخاطر پول.
وای اگر این تفکر در کل زندگی ما باشد…
"2024-11-25 21:41:35"
ارزش مقام معلم در جهان ؛
ایتالیا :
سه گروه نباید پشت چراغ قرمز بمانند؛
آمبولانس آتش نشانی معلمان
فرانسه :
ثروتمندان در محدود ی شهرک فرهنگیان خانه میخرند تا به همسایگی با معلمان افتخار کنند.
سوئد :
فرزند اولم پزشک است،اما بچه دومم فکر بهتری دارد او میخواهد معلم شود.
آلمان :
“مرکل” خطاب به پزشکان معترض؛
شما توقع نداشته باشید که حقوق شما از حقوق معلمانی که شما را تربیت کرده اند،بیشتر باشد .
انگلستان :
این بچه نابغه است،او توان معلمی دارد.
ایران :
چرا معلم ها تابستون ها حقوق میگیرن ….!
رسول اکرم (ص) :
وقتى معلم به كودك بگويد:بگو بسم الله الرحمن الرحيم و كودك آن را تكرار كند خداوند براى كودك،پدر و مادرش و معلم،برائت از آتش در نظر خواهد گرفت.
اللهم اشفع کل مریض
تنهاماهی که شهادت نداره
شعبان است
تنها ماهی که،
تولّد نداره محرّم است
این یعنی:
❤️«حسین»،
⁉️ محور «شادی و غم» است.
اعیاد شعبانیه مبارک
#فکر_کردن_درد_دارد
عقل_و_معاد
عزیزی گفت: مگر معاد از اصول دین نیست ؟ و اصول دین عقلیست! عقل من میگوید خداوند مهربان من، بخاطر گناهان فردی من مرا عذاب نمیکند!! این مطلب هم که تقلیدی نیست که شما برایم تعیین تکلیف کنید! هر کسی خودش میداند و نظر عقلش در مورد معاد!!
در این حرف دو اشتباه بزرگ وجود دارد:
آنچیزی که جزء اصول دین است و تقلیدی نیست ، اصل معاد است ، نه خصوصیات آن!!
یعنی اصل این که این دنیا با تمام ظلمها و ناعدالتی هایش ، انتهای بشر نیست و باید معادی در کار باشد ، عقلی است !
اما خصوصیات معاد و اینکه بهشت و جهنم چه شکلی هست ، خداوند چه کسانی را بهشت میبرد ، چه کسانی را جهنم میبرد و اینکه جهنم چقدر دردناک است ، اینها اصلا جزء اصول دین نیست! و عقلی هم نیست!
اصولا عقل در شدت عذاب ، نوع عذاب ، تناسب جرم با عذاب ساکت است، چون ملاک اینکه یک چیز در نزد خدا چقدر بد است و اینکه خداوند به چه اساسی حکم خواهد کرد را نمیداند، پس چگونه حکم کند خدا این گناه را میبخشد یا نمیبخشد، یا قرار است چه مجازاتی را در نظر بگیرد؟ بنابراین عقل در اینجا حرفی ندارد و فقط میتوان به نقل استناد کرد.
سیبیل نیچه و عینک فوکو
سر کلاس دانشگاه یا توی گروه تلگرام، وقتی حرف از پرستش شیطان و بهائیت و آرای #بودا و آزادی #همجنس_بازی میشه
فورا میگن: انسان آزاد آفریده شده و حقوق هر انسانی محترم است
حالا تا تو بگی که مثلا #قرآن گفته #همجنس_بازی حرامه یا بهائیت اصلا دین نیست
دست به سیبیل #نیچه_ای خودشون میکشن
عینک #فوکویی رو میدن بالا بعد با ادا و اطوار ادبیات #تولستویی میگن: اسلاممم؟ عربها؟ قرآن؟ دین؟
خب اگر از نظر شما #مقلدین_روشنفکر مجازی، همه آزادن
چرا تا به #اسلام میرسه همه ى شعارهاتون فراموش میکنید؟
این تناقض اسمش دو رویی روشنفکرهاست که سالها با آن گرفتاریم
چون این جماعت، نه غرب رو شناختن نه اسلام رو!
نحوه شهادت شهید مرتضےمطهری به روایت فرزندش(دکترعلی مطهری)
حدود ساعت هشت بعدازظهر بود، پدرم نماز مغرب و عشا را خوانده بود و خود را برای رفتن به منزل دکتر سحابی و شرکت در جلسهای خصوصی برای بررسی مسائل اجتماعی با هیئت دولت ۶آماده کرد. ابتدا قرار بود من و برادرم او را به محل جلسه برسانیم، اما بعد از چندی پدرم به ما گفت که یکی از دوستانش (حاج طرخانی) به منزل ما میآید و با وسیله نقلیه او به آنجا می روند. هنگامی که او عازم رفتن بود، من مشغول نماز بودم. به هر حال بعد از برگزار شدن جلسه، حدود ساعت ده و سی دقیقه شب یازدهم اردیبهشت ماه بود که پدرم عازم بازگشت به منزل شد. دوستش و آقای مهندس کتیرایی نیز همراه او از منزل دکتر سحابی خارج می گردند و بقیه اعضای جلسه برای تبادل نظر و مشورت در منزل می مانند. پدرم متوجه بحث خصوصی آقای مهندس کتیرایی و دوستان می گردد. لذا چند قدمی از آنان فاصله می گیرد و قدم زنان به طرف اتومبیل دوستش که در خیابان فرعی روبه روی کوچه ای که منزل دکتر سحابی در آن قرار داشت، راه میافتد. وقتی که به اول کوچه میرسد، شخصی او را صدا میزند، سرش را به عقب میچرخاند. شاید فکر میکرد از منزل دکتر سحابی با او کاری دارند و صدا از آنجا به گوش میرسد، اما لحظه ای بعد صدای تیری برمیخیزد و پدرم غرق در خون به زمین میغلتد. آقای مهندس کتیرایی و دیگران، متوجه این واقعه میگردند و به سرعت او را به بیمارستان طرفه، در خیابان بهارستان می رسانند. اما در بیمارستان، پزشکان نظر میدهند که پدرم شهید شده است و امکان مداوا و بهبودی او به هیچ وجه ممکن نیست، گلوله از زیر بناگوش راست، وارد و از بالای ابروی چپ، خارج شده است. جنازه را یک روز در بیمارستان نگه میدارند و صبح روز پنجشنبه سیزدهم اردیبهشت ماه، از دانشگاه تهران تشییع میشود و سپس با آمبولانس به طرف شهرستان قم حرکت داده میشود و بعدازظهر پنجشنبه در حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) نزدیک به آرامگاه آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری (قدس سره) به خاک سپرده میشود.
مرتضےمطهری
روزت_مبارک
آخرین نظرات